يه خواب شيرين
سلام عسلم
يادم رفت برات تعريف كنم پنجشنبه شب خوابتو ديدم گلم
خواب ديدم كه از خواب بيدار شده بودي منم داشتم بهت شير ميدادم اونقدر گشنت بود كه نگو اصلا نميدونستي كه چه جوري شير بخوري منم نگات مي كردم و هي قربون صدقت ميرفتم. واي خيلي خواب بامزه اي بود تازه توي خوابم من و تو بابايي رفته بوديم بيرون سر بغل كردن تو دعوامون شده بود. بابايي هي مي گفت خوب اين بچه منم هست بذار منم يكم بغلش كنم منم تورو سفت بغل كرده بودم و مي ترسيدم بدمت به بابايي. هي مي گفتم تو نميتوني بغلش كني خلاصه به زور راضي شدم تو رو دادم بغل بابايي ولي همش حواسم بهت بود هي به بابايي غر ميزدم مواظب باش جلوتو نگاه كن حواست به بچه باشه.
واي خيلي نمك بود خوابم.
الهي كه مامان فدات بشه عزيزم زودتر بيا تو بغلم ديگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی